جدول جو
جدول جو

معنی سراب کی - جستجوی لغت در جدول جو

سراب کی
(سَ کِ)
دهی است از دهستان ناوه کش بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در 9 هزارگزی شمال خاوری سراب دوره و 3 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد بکوهدشت. هوای آنجا معتدل و دارای 210 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها تأمین می شود. محصول آنجا غلات، حبوب، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ میرزاوند بوده و چادرنشین میباشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرسبکی
تصویر سرسبکی
شوریدگی، آشفتگی، سبک سری
فرهنگ فارسی عمید
(سَ کَ)
دهی است از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 33 هزارگزی باختر نورآباد و 22 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد بکرمانشاه. هوای آنجا سرد و دارای 600 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه و مزرعۀ کمره تأمین می شود. محصول آنجا غلات، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان سیاه چادر و قالی و طناب بافی است. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ حاتم و علی عبدالی و محمدخانی بوده زمستان رابه قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ مِ)
دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع در 2 هزارگزی شمال خاوری چقلوندی و یکهزارگزی جنوب باختری راه فرعی چقلوندی به بروجرد. هوای آنجا سرد و دارای 90 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه ها و سراب ملکی تأمین می شود. محصول آنجا غلات، صیفی، لبنیات، پشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان سیاه چادربافی. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه شهرستان خوی واقع در شش هزاروپانصدگزی شمال خاوری خوی و سه هزاروپانصدگزی خاور شوسۀ خوی به ماکوه هوای آن معتدل و دارای 685 تن سکنه است. آب آنجا از جویبار ربط و پارچی تأمین می شود. محصول آنجا غلات، پنبه، زردآلو و شغل اهالی زراعت است. صنایع دستی مردم آنجا جوراب بافی است. از راه ارابه رو آدیامان می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ چِکْ کِ)
دهی است از دهستان سراب دوره بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع در چهار هزارگزی شمال سراب دوره و 4 هزارگزی شمال راه فرعی خرم آباد به کوهدشت. هوای آنجا معتدل و دارای 600 تن سکنه است. آب آنجا از چشمۀ چکه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان سیاه چادربافی. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ میرزاوند بوده و عده ای چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است از دهستان پشتکوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان واقع در 66 هزارگزی شمال خاوری گچساران و 6 هزارگزی شمال راه اتومبیل روبهبهان بکازرون و شیراز. هوای آنجا معتدل و دارای 500 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین می شود. محصول آنجا غلات، برنج، کنجد، حبوب و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی زنان گلیم و عبابافی است. راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ باشت و بابوئی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ ک)
کنایه از کریم و جوانمرد. (آنندراج). سحاب کف. جود و سخا بخشش و عطا. (مجموعۀ مترادفات ص 113)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
عمل شراب کش
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ)
شراب ساز، که شراب حمل کند، باده کش
لغت نامه دهخدا
رودخانه ای است در ساحل شرقی افریقا در (کنیا) که در کنار مالیندی باقیانوس هند میریزد، راه آهن مومباز به بندر فلورانس درجنوب، موازی با این رودخانه کشیده شده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از سحاب کف
تصویر سحاب کف
ابردست دریادست، جوانمرد
فرهنگ لغت هوشیار
دروغگو، چاخان باز
فرهنگ گویش مازندرانی
سیر مونی، سیری پذیری
فرهنگ گویش مازندرانی